Sunday, July 23, 2006
خانواده
برای چندمين هفته پیاپی خواستم شب به خانه نیایم.
کجا میمانی؟ خانه دوستت؟ دوست مونث یا مذکر؟ اسمش؟ آدرسش؟ ترجیحا شماره تماس؟...
هی! این سؤالها حالم را به هم میزند. دوست دارم بدانم تو که احتمالا گذرت به اینجا میافتد و احتمالا هم پسر هستی، باید جواب سؤالهای مشابه را بدهی یا نه؟ دوست دارم بپرسم: چرا اين سؤالها را فقط مادران از بچههایشان (دخترانشان) میپرسند؟ مادران نگران چه چیزی هستند؟ و اگر بر باد رود؟
کلمه "خانواده" برایم همین حسهای گند را تداعی میکند.
Comments:
<< Home
میپرسند.
و خوشحالام که میپرسند.
نظرها متفاوت است، اما از من این را دوست دارم. در ضمن احتمالا معنای خانواده را تا وقتی که ازشان دور نیافتادهای خوب نمیفهمی.
راستی یک چیزی ... زمانی من دوستای داشتم که آن هم ترجیح میداد خانواده را با "گند" وصف کند. نوشتهات را که خواندم (و بقیهی پستهایات را) یادش افتادم. تو او نیستی؟ بعید است.
و خوشحالام که میپرسند.
نظرها متفاوت است، اما از من این را دوست دارم. در ضمن احتمالا معنای خانواده را تا وقتی که ازشان دور نیافتادهای خوب نمیفهمی.
راستی یک چیزی ... زمانی من دوستای داشتم که آن هم ترجیح میداد خانواده را با "گند" وصف کند. نوشتهات را که خواندم (و بقیهی پستهایات را) یادش افتادم. تو او نیستی؟ بعید است.
احتمالا حق با توست که معنای خانواده را درست نمی فهمم سولوژن. هیچ وقت طولانی مدت ازشان دور نبودم. آمدم به وبلاگت که کامنت بگذارم یا آدرس ای میلت را بردارم. اولی امکان پذیر نبود و دومی آدرس وحشتناکی بود که نفهمیدم چیست. به هر حال کاش این جا را دوباره ببینی. من دوستی به نام سولوژن نداشته ام. و حدس می زنم در دنیا بیش از یک نفر صفت "گند" را برای خانواده به کار برد.
Post a Comment
<< Home