Saturday, September 30, 2006

 

درباره عريانی

و روايت می‌کنم لحظه‌ای را که برای اولين‌بار جلوی معشوقی عريان شدم. برای من اين‌گونه عريان شدن اتفاق مهمی بود، چيزی در حد اعتراف به عشق. و لحظه‌لحظه کندنِ لباس‌ها، ترديدهايم و نوازش‌های اطمينان‌بخش‌اش را به ياد دارم. حالا که با فاصله به آن روز نگاه می‌کنم می‌بينم که بيش از عشق، آن زمان درگيرِ کنجکاوی بودم. عريانی معنای ديگری هم برايم داشت: نزديکیِ زياد به معشوق و تا يکی شدن با وجودِ او قدمی برداشتن.

برای خودم هم جالب است که کنجکاوی‌ام بيشتر معطوف به تنِ خودم بود تا تنِ معشوق و شايد کمی هم معطوف به واکنشِ معشوق به ديدنِ تنم. بعدتر، وقتی کمی فکر کردم، از اين حالت کنجکاوِ گيج خيلی بدم آمد و دلم خواست چيزهای ديگری از مواجهه تنم با تنِ ديگری کشف کنم. اما فرصت‌ها محدود بود و بدتر از آن ذهنم –شايد هم تربيتم، شايد هم ترس از سوءاستفاده‌های محتمل- نمی‌پذيرفت بدونِ رابطه‌ای عاطفی با کسی هم‌خوابه شوم. و به شدت می‌خواستم که بدانم و تجربه کنم. جای ديگری اگر بود و فرهنگ ديگری و جامعه‌ای ديگر، شايد روسپی مردی را می‌خواستم و پول می‌دادم تا تنِ خودم را در مواجهه با او بيشتر بشناسم. شايد.

و دستان معشوق که روی پوست تنم می‌لغزيد و گاه لب‌هايش؛ تنم که به گرمیِ تنش می‌خورد، همراه با لذت‌بخشی‌اش حس ناشناخته‌ای داشت که مخصوصِ همان يک بار بود. و چه خوب بود.


Comments:
alan kolahamo az saram bar dashtam!!!
 
حس گرمی بود. ممنون.
 
I have to add your blog in my list. I read you everytiem u update it. just wanna say hi. your feeling was exactly as mine in first time. wasnt that great?
 
WOW...very well said!
 
جای دیگری هم اگر بود و فرهنگ دیگری، چه بسا باز می‌ترسیدید. مگر قراردادهای اجتماعی اینجا و آنجا نهایتاً چقدر فرق دارد؟
هر جا که باشید اگر بخواهید تجربه کنید ناگزیرید از شکستن هنجارها و اگر اینجا جرأتش را نداشته‌ باشید هیچ جا نخواهید داشت.
 
جزئیات اولین تجربه آنقدر در خاطرم نیست که تجربه اول با معشوق قلبیم
 
این پست و اون گام اول عشق ورزی خیلی خوب بود. با همون عنوان یک پست نوشتم


overman.persianblog.com
 
:)
 
kheili khoob bood. afarin
 
همه ما دختران ایرانی تجربه کرده ایم این لحظات رو... با یه حس مزخرف گناه همراهش، راست گفتی، اون لحظات یه چیز دیگه ای بودن... اولین بار... هیچ وقت فراموش نمی کنم.
 
حرفت درسته...توصیفاتت منو به یاد خاطرات شیرینم با عشقم انداخت...
بخاطر اونروزا خدا رو شکر می کنم...
 
aley bood! be nazarm in lazem ast ke az in ghbil tajroobiate vaghey zendegiaman ra baraye shekastan taboo haye ahmaghaneye mojod dar jamee begooim!
mer30
lezat bordam!
 
khub bud...kheili khub. man ham shayad ba'dha ye eterafaati kardam!
 
bavar nakardanie...kolle neveshtehato khoondam...az aval ta akharesh...tarsidam..kheyli tarsidam...chon tamame in neveshte ha tosife zendegie man bood...afkare man bood ke hich vaght natoonestam be zaboon biarameshoon...be khatereshoon ba 1000 nafar mashverat kardam ke mano bendazan too rahe dorost...chon dige bavaram shode bood man palid tarinam...be chand ta moshaver sar zadam...hanoz khoondane webloget bavaram nashode...bayad ye kam fekr konam...bazam miam inja
 
سلام
شايد اون روزها كه من وبلاگ مي نوشتم ، تو نمي نوشتي يا من نمي شناختمت . وگرنه اون روز ها ازت اجازه مي گرفتم و بهت لينك مي دادم . از اون زمان تا حالا من خيلي تغيير كردم و اگه دوباره بخوام بنويسم حتما ازت اجازه مي گيرم واسه لينك . اين يك !
دوم اينكه تعريفت رو از يكي از بلاگر هاي قديمي شنيدم . وقتي روبروي نوشته هات قرار گرفتم ، خيلي گرم شدم . انگار دلم مي خواست اين حرفها رو مي زدم و نزدم . تو عريان مينوسي . به قول فروغ مثل سكوت هاي ميان كلام هاي محبت . و جز اين نميشه حقيقت عشق و خواستن و تمنا و ترديد رو بگي . دلم مي خواست داغ تر از ايني كه تو نوشته هات مي خونم حست مي كردم . حس غريبي رو بيدار كردي كه الان توان گفتنش رو ندارم
اينجا انگار جلوي آيينه اي قرار دارم كه اتفاقا و استثنا چهره ام را به جا آورده
تا بعد
 
خیلی صادقانه بود
به شجاعتت افتخار می کنم
از لذت نوشتن کار هر کسی نیست
 
بیا با من تجربه کن
پولم نمی خواد بدی
arash_z@yahoo.com
 
آری !
ده روزه ی عمر با همه تلخی
انصاف اگر دهیم شیرین است


ممنون از توصیفت واقعا زیبا نوشتی
 
flبراستي اين سايتها چقدر فاسد هستند، و مطالب حرام در آنها چقدر زياد و بي حيا گرانه نوشته شده است. زنهاي بظاهر دختر و مرد هاي بظاهر پسر،چه مطالب هرز وهجو و مفسده انگيزي در اين سايتها با هم رد و بدل ميكنند. آنهم با استدلالهاي منحرفانه و بظاهر روشنفكرانه آنچناني شان. در حاليكه، این زنهائيكه اسم خودشان را ظاهراً دخترميگذارند، كار فاحشه گري انجام ميدهند . بعبارتي ميخواهند مانند کشورهای غربی؛ اعمال حيوانات از جمله: خوك و سگ و گربه و ... را بكنند ، يعني هر زمان كه دوست داشتند، با يك مرد نامحرم رابطه دوستي و به گفته خودشان؛ عاشقانه؛داشته باشند و اگر هم بيشتر باز دوست داشتند، بغل او همخواب بشوند و دفعه بعد همين كار را با فرد ديگري داشته باشند، تازه بدتر از اين، مخواهند در هر دفعه با چند نفر با شند و كسي هم بدش نيايد. يعني عفت وارزشهاي انسا ني شان رابه دفعات مكرر بواسطه مردهاي هرزه از دست بدهند ؛ حالا براي توجيح كردن خودشان ،دنبال مجوز براي اين كار پست و زشت و روسپي كارانه خود هستند. در حاليكه بايد بدانند اينكار خود فروشي بوده و در ايران جرم و خيانت به خود و خانواده و همسرشان محسوب ميشود.و جرم اينكار كه يكنوع فاحشه گري ميباشد، در اسلام وايران بعضاً سنگسار است. راستي به اين نوع افراد ميشود گفت انسان؟ آيا اينها ميتوانند در آينده مادر يا پدر بشوند؟ آيا ميتوان مسئوليتي را به اينها سپرد. واقعاَ به اينها بايد گفت خاك بر سرتان با اين كارهايتان، كه خودتان و خانواده تان را بي آبرو ميكنيد و آينده شوم وسياهي را براي خود رقم ميزنيد. و ندانسته در دام افكار شياطيني غرب گرفتار شده ايد. بخود آ ئيد كه وقت خيلي خيلي دير شده است
 
Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?