Tuesday, October 03, 2006
تو جامعهای که هیچ مرجعی برای آگاهی رسوندن به آدمها نیست و از طرفی فاصله و شرم و حیایی که بین بچهها و والدین در قریب به اتفاق خانوادهها حول این موضوعات وجود داره که مانع میشه طرف به پدر و مادرش مراجعه کنه، که تازه معلوم نیست خود اونها هم که محصول قبلی همین سیستم هستند، چه جوری فکر کنند، تمام آگاهی افراد منحصر میشه به تجارب شخصی و به عبارتی سعی و خطا. واضحه که این رویکرد اصلاً مناسب نیست و به نظر من سر منشأ خیلی از ناهنجاریهای روابط اجتماعی تو ایرانه. یکی فکر میکنه راه درستش اینه که یک متلک شیک بندازه. یکی مثل همکار من تو شرکت فکر میکنه که باید یکدفعه بدون پیشزمینه قبلی و برخلاف عرف و جو کاری، با طرف تریپ «دوم شخص مفرد» (به جای جمع) بذاره و او رو با اسم کوچک صدا کنه چون اینجوری آدمی «باحال» و «راحت» به نظر میاد. یکی دیگه فکر میکنه که باید توی کوچه بپره طرف رو بهزور ببوسه و از اون طرف اگه جواب منفی شنید، تو صورتش اسید بپاشه! بین دخترها هم مثالهاش زیاده.