Monday, October 30, 2006

 

تعهد؟

حسين در نامه‌ای چند سؤال پرسيده و خواسته که به عنوانِ يک دختر جواب دهم. او حتماً به اين موضوع توجه دارد که من نظرِ خودم را می‌گويم که لزوماً نظر همه‌ دخترها نيست. حتی می‌تواند نظر خيلی از دخترها يا گروهی از دخترها هم نباشد. منظورم اين است که او قطعاً توقع ندارد اين نوشته، نماينده نظرِ دخترها باشد.
محورِ سؤال‌های او بر اساسِ پُستِ روز 16 سپتامبرِ دختر بودن است و اولين‌اش، اين ‌که از نظر او يک رابطه «نُرمال» عاشقانه نمی‌تواند فارغ از «تعهد» باشد و حتی آن را از اين حيث با «ازدواج» مشابه دانسته. اجازه گرفتم که در وبلاگ جواب دهم چون فکر کردم خوب است اين موضوع –و بقيه سؤال‌هايش، به مرور- به بحث گذاشته شود و او مهربانانه قبول کرد.
از همين ابتدا بگويم که نه در بحث ازدواج تجربه دارم و نه –فعلاً- اعتقاد و علاقه‌ای به آن دارم. به همين دليل نظرم فقط مبتنی است بر روابطِ عاشقانه، آن هم از نوعِ ميانِ يک زن و يک مرد؛ چون جورِ ديگرش را تجربه نکرده‌ام.

«هميشه با تو خواهم بود و فقط تو را دوست خواهم داشت» يا «بيا قول دهيم با ديگری (ديگرانی) رابطه نداشته باشيم» يا «تو بهترين و مهم‌ترينِ آدمِ زندگیِ من هستی و خواهی بود» يا هر جمله ديگری با مضمونِ «فقط تو!» باعث می‌شود علاقه‌ام نسبت به طرفِ مقابل يک‌باره کم شود. فارغ از اين‌که آيا محتوای اين جمله‌ها واقعيت دارند و اصلاً گزاره‌های درستی هستند يا نه –که فکر می‌کنم نيستند-، صرفِ بيان‌شدن‌‌شان فوراً احتمالِ وجود يک يا چند تا از اين خصوصيت‌های –به زعمِ من- منفی را در او برايم روشن می‌کند: اعتمادبه‌نفسِ کم، مالک دانستنِ خود بر من، بی‌منطقی، کم‌تجربگی، نداشتنِ جاه‌طلبی، حسادت، دروغ‌گويی. و همين باعث می‌شود جذابيتِ او به شدت کم شود. حداقل يکی از روابطِ عالیِ عاشقانه و نسبتاً طولانیِ من (بيش از دو سال) فقط و فقط به خاطرِ اين موضوع تغييرِ ماهيت داد و تبديل شد به مناسبتی عذاب‌آور، بی‌هيجان، لوس، که با سختی و تلاشِ زياد توانستم خودم را از آن عذابِ عجيب رها کنم.

حالا چرا آن خصوصيت‌ها به ذهنم می‌آيند؟ کسی که از معشوقش تعهد بخواهد، به نظرم، علاوه بر اين‌که به مرزهای امورِ خصوصیِ او تجاوز می‌کند دارد برای نهايتِ لذت‌بردن و زندگانی کردن‌اش هم تصميم می‌گيرد. به نظرم شايسته نيست با انسان اين‌گونه برخورد شود. نيز محدود کردنِ معشوق به خاطرِ حسادت که غيرانسانی و بی‌تمدنی است.
کسی که تعهد می‌دهد و تعهد می‌گيرد دارد با بی‌منطقی اين موضوع را ناديده می‌گيرد که در دنيا خوبانِ زيادی هستند که ممکن است روزی رابطه‌ای با حداقل يکی از آن‌ها دربگيرد. يا آن‌قدر بی‌اعتمادبه‌نفس است که فکر می‌کند نمی‌تواند با اين خوبان ارتباط بگيرد.
چنين کسی جاه‌طلبیِ عاشقانه را در خودش کُشته است و جايی برای رشد و پيشرفتِ خودش باقی نگذاشته. گاهی هم بی‌تجربگی يا کم‌تجربگی باعث می‌شود فکر کند احساسش هميشه پايدار می‌ماند و برای همين محتوای گزاره تعهد برايش بی‌معناست و از سرِ بی‌توجهی تن می‌دهد. دروغ‌گويی هم که نياز به شرح ندارد و اغلب –آن‌قدر که ديده‌ام- هدف از دروغ‌گويی سوءاستفاده از معشوق است.

گذشته از همه اين حرف‌ها، می‌فهمم که نظر حسين چيزی شديدتر از اين‌هايی است که تا الان گفته‌ام، يعنی: تعهد جزئی از رابطه عاشقانه است، مستتر است و شايد هيچ‌وقت بيان نشود، اما هر دو طرف آن را می‌دانند و خودآگاه يا حتی ناخودآگاه به آن اعتقاد دارند.
فکر می‌کنم اين موضوع اصلاً بديهی نيست که اين‌طور فرض گرفته شود. حتی قبول ندارم که منطبق بر عُرف است. عُرف ممکن است تعهد داشتن را پسنديده بداند اما تأکيد ندارد که اگر رابطه عاشقانه، آن‌گاه فقط و فقط همين يکی! يعنی تا آدم‌ها درباره‌اش حرف نزده باشند، درست نيست که تعهد را شرطِ مسلمِ هر رابطه‌ای بدانيم.

حرفِ من البته اين است که «فقط با هم بودن» در قياس با «کيفيتِ رابطه» اصلاً قابلِ عرض نيست. بنابراين درگيرِ چنين موضوعی نمی‌شوم هيچ‌وقت. به اين فکر نمی‌کنم و برايم اهميت ندارد که وقتی معشوقم با من نيست، کجاست، با کيست و چه می‌کند. هرچند برايم مهم است که شاد باشد، رنج نکشد، لذت ببرد و اذيت نشود و برای شاد بودنش هر کاری از دستم بربيايد انجام می‌دهم (مثلاً محدودش نمی‌کنم به فقط رابطه داشتن با خودم!). کارِ آسانی نيست اگر که آدم حسود باشد، احساسِ مالکيت کند بر معشوقش، فکر کند توانايیِ برقراریِ رابطه عاشقانه ديگری را ندارد يا خود را –هم به لحاظ ذهنی، هم عملی- محدود کرده باشد به همين يک معشوق.

برای خودِ من اتفاق نيفتاده که هم‌زمان و به يک ميزان و شدت عاشق دو يا چند نفر بوده باشم. اما برايم غريب نيست اگر کسی اين‌گونه باشد. ديده‌ام از نزديک و درک کرده‌ام. حداقل در ارتباط‌هايم با سه نفر پيش آمده که «تنها معشوق» نبوده باشم. و رابطه‌ها هم به شدت خوب و دل‌پذير و سرشارکننده بوده‌اند. خودم در مدت زمانی تقريباً سه‌ماهه عاشقِ دو نفر بوده‌ام هم‌زمان: يکی در ابتدای آشنايی و ديگری در اُفولِ هيجان‌های عاشقانه. هرچند فقط با يکی‌شان رابطه نزديک جسمی داشته‌ام. آن هم نه اين‌که نزديکیِ جسمی را با هر دو بَد بدانم و اشتباه، نشده که بشود يا نخواسته بوديم.
منظورم اين است که اگر طرفينِ رابطه بدانند که هرکدام با کسانِ ديگری ارتباط دارند -يا به هر حال ممکن است زمانی رابطه داشته بوده باشند يا در آينده داشته باشند- و هم‌چنان رابطه خودشان قوی و سالم باشد -و اين وابسته است به خصوصياتِ يک رابطه سالمِ عاشقانه که بحثِ من نيست- و بخواهند که با هم باشند، نيازی به هيچ ناخالصی‌ای از جمله «تعهد» و قول و بازی با کلمه قاطعانه «فقط» نيست. اگر هم نخواهند با هم باشند، از بودنِ با يکديگر لذت نمی‌برند –يا حداقل يکی از طرفين لذت نمی‌برد-، هيچ نوع تعهدی نمی‌تواند آن‌ها را به هم وفادار نگه دارد. برای همين است که «تعهد»، در رابطه عاشقانه، برايم واژه‌ای بی‌کارکرد است.


Comments:
:) salam , man shoma ra dir peyda kardam , ama ba eftekhar migam ke tak take matalebeton ro khondam , archive manzorame , ba jorat migam ke nahveye neveshte haye shoma kamelan amigh hast va khali az har taasob , jazabiyatesh be hamine .
sadeghane begam , dashtane hamchin tafakori vaghean on ham ba sharayate iran va nahveye tarbiyat haye khanevadegi , va sayeye siyah , eteghadate dini , dar tarbiyate ensan ha , ba neveshtehaye shoma fekr mikonam , range asliash ra az dast dade .
khoshhalam ke shoma ro mikhonam ,
ey kash rahe hali ham bod baraye hesadate man nesbate be mashogham , nemidanam che goone maharash bayad kard , har chand ke dir shode . kholaseye kalam , sabz fekr mikonid va naranji minevisid
bravoo :)

 
لينکت رو مدتی قبل در لينک دامپ وبلاگ سی و پنج درجه ديدم و از اون موقع نوشته هاتو ميخونم . با اينکه بنظرم همه نوشته هات از دو ويژگی جذابيت و جسارت برخوردارن اما اين نوشته فوق العاده بود . توام با تفکر و پختگی . نميخوام مبالغه کنم و نيازی هم به اين کار نيستش اما حتی يکی از بهترين نوشته هايی بود که در بين کل پست های وبلاگهای فارسی زبان تاالان خونده بودم . شاد باشی .
 
من احساس مي‌كنم تعريف اين تعهدي كه همه از آن به عنوان پيش شرط روابط عاشقانه نام مي‌برند كمي متفاوت با آن چيزي است كه در اصل بايد باشد. در واقع در جامعه‌ي امروز ما كمتر روابط و يا احساسات عاشقانه بوجود مي‌آيد اصولن اين عاشقي‌ها متعلق به دوره‌اي هستند كه انسانها در طول عمرشان حداكثر با ده‌هزار نفر آن‌هم همشهري برخورد مي‌كردند. امروزه روز كه انسان در طول يك سال با ده‌هزار نفر برخورد مي‌كند دلبستگي‌ها ديگر فقط دلبستگي‌اي هستند از نوع نياز به همراهي جسمي و روحي ديگري. من شخصن در خودم و يا اطرافيانم نمونه‌ي از عشق نمي‌شناسم. در اين نوع روابطي كه نام بردم مساله‌ي تعهد نيز رنگي ديگرگون با تعهد عشقهاي قديم دارد. در عشقهاي جديد، مصلحت انديشي نقشي بسيار پررنگ‌تر از احساسات عاشقانه دارد. همين مصلحت انديشي شايد عاملي باشد تا شخص نتواند شريك رابطه‌اش را به صورت معبود خود و در اوج كمال ببيند. و اين انساني بودن معشوق به معناي نقص او و احتمال وجود شريك بهتر است و همين احتمال هميشه راه امتحان را براي عاشق مجاز مي‌دارد، امتحان آغوش‌هاي تازه امتحان معشوق‌هاي جديد. اصولن در روابط صميمانه تنها چيزي كه قيد مي‌آورد قماري بنام ازدواج است و پيش از آن كسي حق ندارد و نمي‌تواند ديگري را مجبور و متعهد به ماندن و بودن بكند.
از نگاهي ديگر، هنگامي كه من براي اولين بار رابطه‌اي صميمانه با كسي برقرار مي‌كنم تجربياتي را براي اولين بار بدست مي‌آورم با اين تجربيات من چگونه مي‌توانم قياس كنم و نتيجه بگيرم كه اين شريك مي‌تواند شخص مناسبي براي ادامه‌ي زندگي من باشد. براي مقايسه حداقل وجود دو عنصر لازم است كه من فعلن يكي از آنها را دارم و اين يكي راهم اگر در هرو كفه‌ي مقايسه قرار دهم باز هم جواب اين مقايسه منفي خواهد بود ( ماهيت مقايسه ياي انتصاري است و براي دو گزاره‌ي هم ارز پاسخ منفي مي‌دهد) بگذاريد دوباره شرايط را تعريف كنيم.
من شخصي هستم كه براي اولين بار رابطه‌اي صميمانه را شروع كرده‌ام و در اين رابطه سرشار از خوشي و لذت هستم. حال مي‌خواهم تصميم بگيرم كه اين رابطه را تبديل به رابطه‌اي دايمي كنم. منطق و مصلحت در همين لحظه تصميم مرا اشتباه مي‌داند. آيا اين منطقي تر نيست كه من حداقل رابطه‌اي ديگر را از اين دست امتحان كنم و پس از آن انتخاب كنم ؟ حال اگر تعداد اين روابط به چند رابطه افزايش پيدا كند چطور ؟ قصد من تبليغ هرزگي نيست ولي فكر مي‌كنم اين حق منطقي هر انساني است كه چند رابطه ازين دست رابيازمايد تا بتواند فتواي خوب بودن يكي از آنها را صادر كند.
 
سلام
به تعداد آدمهای روی زمین روش زندگی وجود داره و از اونجا که خوب بودن و بد بودن نسبی نمی شه گفت کدوم بهتره متاسفانه تو جامعه ایران برای انتخاب روشهایی که تو جاهای دیگه پذیرفته شدن آزاد نیستیم و مسائل حل شده دنیا برای ما هنوز مسائل پیچیدن و خیلی زمان می بره تا وضعیت تغییر کنه و این یعنی فنا شدن یک نسل شاید هم چند نسل شاید نوشتن اینجا کمکی باشه به این تغییر شاید بفهمیم که چقدر نظرامون باهم متفاوت
 
سلام
من فكر ميكنم يجاي كار ايراد داره
اين توصيف شما از رابطه بر ميگرده به رابطه سالم دوستانه بين دو غير هم جنس كه تا رابطه جنسي هم پيشرمت كرده
كه شخصا تجربه كردم
دوطرف رابطه تا وقتي باهمند ودر كنار هم ازهمديگر لذت ميبرن
موقع خودا حافظي همديگرو مي بوسن و به اميد ديدار ميگن
و به هيچ چيز ديگه اي فكر نمي كنند
تازه گاهي وقتي از تجربه هاي جديد يا قديم دوستانشون بعنوان خاطره تعريف ميكنند
و تازه در اخر كارت عروسي هم براي هم ميفرستند
من خودم حتي بعنوان شاهد عقد يكي از اين شركاي جنسي امضائ كردم و ارزوي سپيد وقتي و الان هم بعد از سالها وقتي تلفي باهم احوال پرسي ميكنيم ديگه اصلا يادمون نمياد قبلا چيكارا با هم ميكرديم
فقط گپ دوستانه
ولي در رابطه عاشقانه قظيه كاملا متفاوت ميشه
ذات مقدس عشق كاملا انحصاري
در عشق معشوق مي شود يك بت
كه در بتخانه شخصي فرد مورد پرستش نهاني قرار ميگيره
حالا فكر كن چه حالي دست ميده به بت پرستي كه در نبودش بفهمه بتخانه شخصيش تبدل به معبدي عمومي شده و هر بيسرو پايي در حال نيايش با اوست!

پس فكر ميكنم مسله رابطه بين شركاي جنسي با رابطه عاشقانه فرق داره
 
niousha,
ليلا،
خيلی ممنونم از لطف و نظر مثبتتون.
 
بابک،
نظر شما متين. هرچند من درباره ازدواج و نهايت روابط و اين ها نظر مساعد و مثبتی ندارم. يعنی لزوماً فکر نمی کنم بايد به فتوای خوب بودنِ يکی رسيد.
ولی در کل با روابط گسترده خيلی موافقم. هرزگی هم نيست، به نظرم. يعنی که بارِ منفی ندارد.
 
لادن،
کاملاً موافقم و فکر می کنم نوشتن می تواند مفيد باشد. همين که شما و من از افکارِ هم باخبر شويم، ممکن است فرصتی برای تمرکز روی موضوع و فکر کردنِ بیشتر فراهم شود.
و ممنون.
 
مهرداد،
تجربه شخصی شما شايد طوری بوده که شامل عشق نمی شده اما برای من اين طوری نبوده و اصلاً چرا فکر می کنيد ذات عشق انحصاری است؟ برای من اين طوری نبوده و نيست. آن قدر عشق برایم زيبا و ارزشمند است که انحصار و مالکيت و حسادت و ديگر خصوصيات منفی را حاضر نيستم به آن نسبت دهم.
و من نظرم را کاملاً و دقيقاً درباره روابط عاشقانه نوشته ام -همراه يا بدونِ رابطه جنسی-.
 
دوست من
چرا شما اصرار داري رابطه دوستانت (با يا بدون ارتباط جنسي) عاشقانه بوده؟
در طول تاريخ حتي يك مورد رابطه عاشقانه چند وجهي پيدا نكردم
اگر كسي نمونه اي داره بگه
مالكيت قويترين حس بشريه كه در لايهاي فوقابي هر ارتباطي ظاهر ميشه
وقتي عاشقانه با خداي عالم صحبت ميكني چي ميگي؟
خداي من ...
.
.
.
ميهن من
خاك من

البته شايد قرائتي جديد از عشق داشته باشيم اونهم از نوع پست مدرن در اون ميشه در ان واحد عاشق چند نفر بود
بقول فروق فرخزاد
اگر عشق عشق باشد ...
 
salam,
mamnun az mozuati ke minevisi va dustan bahs mikonan.be nazaram muzuati hastan ke kam sohbat shodan ya agar bude beyn dustan va ye jame mahdud bude.be nazare man ehsase malekiat ya hesadat va ya bishtar avatef az indast,gharizi hastan va aghahane ya naaghahane adam ba una saro kar dare.agar eshgho dar manye rayejesh farz begirim,tamam in ehsashaii ke goftam bahash vojud daran vali tajrobeh mitune be motadel kardane ona komak kone.harchi shoma tajrobatun to in zamine bishtar bashe,rahat tar mitunid ba in ehsasat kenar bian.masalan ehsase asheghituno to senaye kam ba alane khodetun moghayese konid.alave bar in,in ghadr baz raftar kardano ham digeh nemitunim eshgh begim,be nazaram bishtar be havas nazdike.man khodam tahala ziad shode ke ba ye kasi ye rabete ghavi dashtam va bazan dust dashtam ke ba digaranam in ehsasa ro tajrobeh konam,makhsusan az nazare jensi.hala mishe goft eshghe ya na,fekr nemikonam.
 
inke adam ba hame bashe va ba hichkas nabshe mesle falsafeye postmoderne ke bara hichi hata object arzesh va mahiati ghael nist.be nazaram ehsase tajrobe kardan onam ye tajrobeye jadid mitune dar inja roshangar bashe.ba in ehsas digeh hamishe esgh hast chon tajrobash mikoni,sex hast chon tajrobash mikoni,zendegi hast chon tajrobash mikoni,vali bazan nabayad faramush kard ke mesele on rubahe shazde kuchulu,ahli shodan ham hast,ba yeki budan ham hast,ta abad budan ham hast.
 
مهرداد،
اصرار دارم بر اين که رابطه هايم عاشقانه بوده چون با همه وجودم احساس و تجربه اش کرده ام. می توان گفت تجربه های شخصی شما با تجربه های من متفاوت بوده اند اما به نظرم لازم نيست به تاريخ مراجعه کنيد. به عنوان يک نمونه زنده ادعا می کنم که رابطه عاشقانه داشته ام با اين خصوصياتی که مفصل نوشته ام.
ممکن است به نظر شما مالکيت و روا داشتنش به معشوق منفی نباشد و درونیِ عشق باشد. که البته کاملاً مغاير با نظر من است.
و اين که عشق عشق است، را طرفين رابطه می دانند و نه هيچ کسِ ديگر.
 
سلام .
خیلی ، خیلی ( 700 بار ! ) ممنون از این همه حوصله که برا جواب دادن داشتی !
باید 2 تا نکته رو ابتدا به عنوان مقدمه بگم .
1) تقریبا همونی که مهرداد تو comment ها گفته بود : منظور من از رابطه عاشقانه یه دوستی یا آشنایی ساده مثلا تو دانشگاه یا محیط کار نیست . بلکه رابطه ای است که ، ضربان قلبت بالا میره وقتی به معشوقت برخورد می کنی . همه چیز رو برای او می خوای و به قول خودت حاضری هر کاری بکنی که او راحت باشه .
2) و منظورم از تعهد ، "کنترل شدن" یا "کنترل کردن" نیست . اینکه فردیت و لحظه های خصوصی معشوق رو ازش بگیری و خلاصه نذاری یه نفس راحت بکشه . به نظر من تعهد تقریبا ( دقیقا نمی تونم توضیحش بدم ) اون حس احترام و دِینی هست که تو نسبت به طرف مقابل رابطه ات داری به خاطر تمام محبت و توجهی که به تو داره . به همین دلیل ارتباطی به عدم داشتن اعتماد به نفس ، حس تملک خواهی و یا حسادت ، پیدا نمی کنه .
حالا می خوام نکته به نکته در مورد چیزهایی که گفتی جواب بدم .
- در مورد تعهد طوری برداشت کرده بودی که اگر عاشق کسی باشم و نسبت به او تعهد داشته باشم ، دچار زحمت و یه جورایی محدودیت می شم . در صورتی که در مورد تجربه شخصی خودم ، اگه احساس کنم که طرف مقابل من در یه رابطه عاشقانه ، در مورد همین رابطه که باز به قول خودت بالا ترین ویژگی های زندگی یه فرد محسوب می شه ، اونقدر منو همراه میدونه و اونقدر به خالص بودن احساسات من اعتماد داره که از من توقعاتی ( که تازه اون توقعات هم مربوط به خود رابطه می شه ) داشته باشه ،احساس خیلی خوبی به من دست می ده که این رابطه اونقدر برای طرف مقابل من با اهمیت هست ، که تنها به همین رابطه فکر بکنه .
- گفته بودی که داشتن رابطه عاشقانه واحد ، فرد رو جهت تجربه رابطه های جدید محدود می کنه . گفته بودم منظور من از رابطه عاشقانه برخورد ها و آشنایی های روزمره نیست ، پس فرد موقیت های آشنایی جدید رو از دست نمی ده . با این اوصاف اگر در این برخورد ها با موردی برخورد داشت که براش جذابیت بیشتری داشت یا از هر جهت ( چه معنوی چه احساسی ) مفید تر بود ، من هم عقیده دارم که کاملا حق داره خودش رو به دست رابطه جدید بسپاره اما باید همزمان احساسات فردی رو که عینا همین رابطه رو زمانی با او داشت ، در نظر داشته باشه . من دختر های زیادی رو نمی شناسم که بسیار غمگین نشن ( که به نظر من هم کاملا حق دارن ) اگر متوجه بشن دوست پسرشون که زمانی با هم در اوج روابط عاشقانه بودن در حالی وارد رابطه ای جدید شده که دلش آنجاست و تنها ادای عاشق ها رو در برار دوست سابق در میاره .
و در این مورد تقریبا کاملا مطمئنم که اگه دوستشون با صریح ترین لهجه به اونها می گفت که مایل به پایان دادن رابطه است و برقراری رابطه ای جدید با دیگری ، ناراحتی و غم کمتری رو نسبت به حالت اول ایجاد می کرد . من حتی نسبت به همین رها کردن های پی در پی روابط عاشقانه ( البته به ظاهر عاشقانه ) و شروع روابطی جدیدهم خوشبین نیستم ( به دلیلی که در پایین توضیح دادم ). هر چند کاملا موافقم که دو نفر به این نتیجه برسن که ادامه دادن رابطه به نفع هیچ کدوم از 2 طرف نیست ( یا حتی یه نفع یک طرف رابطه ) و به اون خاتمه بدن ، ولی این اتفاق هم ، رویدادی نیست که به طور متولی روی بده !
- مشکل دیگه ای که داشتن چند رابطه عاشقانه با هم در یک زمان می تونه داشته باشه به خصوص اگه این روابط با سکس همراه باشه ، بحث تنوع طلبیه که در ذات هر فردی هست . رابطه هایی که به راحتی شکل بگیرن ، به راحتی از بین برن و یا مدلهایی که افرد همزمان چند رابطه رو از لحاظ روحی ، احساسی و حتی جسمی وغریزی تجربه می کنن ، روحیه تنوع طلبی رو به نظر من به شدت تقویت میکنن و اگه این روحیه مهار گسیخته بشه به نظر من بعدها ایجاد مشکل می کنه . من جامعه خودمون رو در حال گذار میدونم ، از سنت به مدرنیته . ولی اونقدر می دونم که در این گذار تا مدرنیته محض راه زیادی در پیشه ، پس خیلی زوده که هنوز اونقدرمدرن فکر کنیم ، که دخترهای زیادی هستن که با شروع هر رابطه جدید عاشقانه به ازدواج در ادامه اون رابطه فکر نمی کنن . با این اوصاف اگه فردی عادت کرده باشه به داشتن رابطه های عاشقانه همزمان یا روابط با عمر کم و تکرار زیاد با افرادی جدید ، چطور می تونیم انتظار داشته باشیم این میل ناخود آگاه یک شبه از بین بره و فرد از اون به بعد تنها به یک نفر فکر کنه و بدن هیچ فرد دیگری براش جذابیت نداشته باشه . این موضوع دقیقا برای پسرها هم صادقه و این بحث تنوع طلبی درشون قوی تر . که به نظر من این دختر ها هستن که نباید زیر بار این موضوع برن و اونو با داشتن روابط عاشقانه همزمان در مورد پسر ها تقویت کنن .
- در جای دیگه ای گفته بودی که منطق عرف ممکنه که تعهد رو در رابطه عاشقانه قبول داشته باشه ولی لزوماهمیشه منطق بر آنچه که عرف می گوید نیست . من هم این " همیشه " رو قبول دارم ولی از طرفی هم قبول دارم که به راحتی نمی شه منطق عرف را زیر سوال برد . تازه اگر هم در این مورد بتوان زیر سوال برد !!! باز هم باید به آن احترام گذاشت ، چون تفکر و اعتقاد جمع است . و احترام گذاشتن هر چند به معنی قبول کردن نیست ولی به این معنی هست که طوری عمل کنم که حقوق جمع به خاطر من پایمال نشود و حق من نیز به خاطر جمع . در مورد این مثال ، وقتی عرف تعهد داشتن در یک رابطه عاشقانه رو لازمه رابطه می دونه ، باید در نظر داشته باشم که طرف مقابل رابطه عاشقانه ای که هم اکنون در اون به سر می برم ، منطق عرف رو منطق می دونه و با این پیش فکر باید وارد رابطه عاشقانه شد .
- در پایان 2 تا مثال می زنم . یک show معروف درآمریکا برگزار می شد که موضوع اون خیانت ( البته به قول خود حاضرین در برنامه ) افراد در رابطه های عاشقانه است ( نه میان یک زن و شوهر بلکه میان دو دوست پسر و دختر !!! ) . طرفی رو که در رابطه به قول جمع خیانت کرده وبا فردی دیگر همخوابه شده رو درحالی با دوستش مواجهه می کنن که طرف مقابل از هیچ چیز با خبر نیست و نمی دونه که به جهت به برنامه دعوت شده ، بعد فردی که در رابطه ( به قول منطق جمع ) خیانت کرده همه چیز رو برای دوست از همه جا بی خبرش تعریف میکنه . دوستش ابتدا با لبخند به صورت دوست ( شاید حتی واقعا عاشق هم نباشند ) ماجرا رو گوش می ده اما همونطور که ماجرا پیش می ره ، چهرش تغییر می کنه ، گریش میگیره و دیگه حتی به دوستش نگاه نمی کنه .در این بین عکس العمل حضار جالب تره : به وضوح به فردی که با رابطه قبلیش چنین برخوردی رو داشته بد و بیراه میگن . حتی یک نوبت 2 نفر gay رو به برنامه دعوت کرده بودن که یکی به دیگری خیانت کرده بود و با gay دیگری رابطه برقرار کرده بود . واقعا جالب بود که همون عکس العمل ها از طرف حضار و داغ هجران کشیده !!! دیده می شد . به نظر من غیر قابل قبول دونستن این مدل روابطه چندگانه ، ارتباطی به سایه سیاه دین و پنجول چرکین مذهب و قفس نکبت و ... !!! نداره ( تو یکی از comment ها ) مخالف بودن با این رویه رابطه داشتن رو به دین ارتباط داده بودن . من اصلا خودم رو مذهبی نمی دونم که از دین حمایت کنم ولی به نظرم همونطور که خودت اشاره کردی در این موضوع منطقی به نام " عرف " تععین کننده است . مثال دیگرم در مورد پسریه که با هیجان در مورد این صحبت می کرد که همزمان با 4-5 دختر دوسته ، و از طرفندهاش می گفت که تا به حال چقدر زرنگ بوده که هیچ کدام از رابطه ای دیگر بین دوست پسرشان و دختری دیگر خبر دار نشده اند . در حالی که اگر وجود چند رابطه همزمان مشکل ساز نبود برای احساسات طرفهای مقابل رابطه ، تلاش برای مخفی کردنش هم بیهوده بود .
 
comment قبلیم چپکی شد یه دفه !!! دوباره فرستادم که خدای ناکرده باباقوری نشن چشمهای مبارک .
سلام .
خیلی ، خیلی ( 700 بار ! ) ممنون از این همه حوصله که برا جواب دادن داشتی !
باید 2 تا نکته رو ابتدا به عنوان مقدمه بگم .
1) تقریبا همونی که مهرداد تو comment ها گفته بود : منظور من از رابطه عاشقانه یه دوستی یا آشنایی ساده مثلا تو دانشگاه یا محیط کار نیست . بلکه رابطه ای است که ، ضربان قلبت بالا میره وقتی به معشوقت برخورد می کنی . همه چیز رو برای او می خوای و به قول خودت حاضری هر کاری بکنی که او راحت باشه .
2) و منظورم از تعهد ، "کنترل شدن" یا "کنترل کردن" نیست . اینکه فردیت و لحظه های خصوصی معشوق رو ازش بگیری و خلاصه نذاری یه نفس راحت بکشه . به نظر من تعهد تقریبا ( دقیقا نمی تونم توضیحش بدم ) اون حس احترام و دِینی هست که تو نسبت به طرف مقابل رابطه ات داری به خاطر تمام محبت و توجهی که به تو داره . به همین دلیل ارتباطی به عدم داشتن اعتماد به نفس ، حس تملک خواهی و یا حسادت ، پیدا نمی کنه .
حالا می خوام نکته به نکته در مورد چیزهایی که گفتی جواب بدم .
- در مورد تعهد طوری برداشت کرده بودی که اگر عاشق کسی باشم و نسبت به او تعهد داشته باشم ، دچار زحمت و یه جورایی محدودیت می شم . در صورتی که در مورد تجربه شخصی خودم ، اگه احساس کنم که طرف مقابل من در یه رابطه عاشقانه ، در مورد همین رابطه که باز به قول خودت بالا ترین ویژگی های زندگی یه فرد محسوب می شه ، اونقدر منو همراه میدونه و اونقدر به خالص بودن احساسات من اعتماد داره که از من توقعاتی ( که تازه اون توقعات هم مربوط به خود رابطه می شه ) داشته باشه ،احساس خیلی خوبی به من دست می ده که این رابطه اونقدر برای طرف مقابل من با اهمیت هست ، که تنها به همین رابطه فکر بکنه .
- گفته بودی که داشتن رابطه عاشقانه واحد ، فرد رو جهت تجربه رابطه های جدید محدود می کنه . گفته بودم منظور من از رابطه عاشقانه برخورد ها و آشنایی های روزمره نیست ، پس فرد موقیت های آشنایی جدید رو از دست نمی ده . با این اوصاف اگر در این برخورد ها با موردی برخورد داشت که براش جذابیت بیشتری داشت یا از هر جهت ( چه معنوی چه احساسی ) مفید تر بود ، من هم عقیده دارم که کاملا حق داره خودش رو به دست رابطه جدید بسپاره اما باید همزمان احساسات فردی رو که عینا همین رابطه رو زمانی با او داشت ، در نظر داشته باشه . من دختر های زیادی رو نمی شناسم که بسیار غمگین نشن ( که به نظر من هم کاملا حق دارن ) اگر متوجه بشن دوست پسرشون که زمانی با هم در اوج روابط عاشقانه بودن در حالی وارد رابطه ای جدید شده که دلش آنجاست و تنها ادای عاشق ها رو در برار دوست سابق در میاره .
و در این مورد تقریبا کاملا مطمئنم که اگه دوستشون با صریح ترین لهجه به اونها می گفت که مایل به پایان دادن رابطه است و برقراری رابطه ای جدید با دیگری ، ناراحتی و غم کمتری رو نسبت به حالت اول ایجاد می کرد . من حتی نسبت به همین رها کردن های پی در پی روابط عاشقانه ( البته به ظاهر عاشقانه ) و شروع روابطی جدیدهم خوشبین نیستم ( به دلیلی که در پایین توضیح دادم ). هر چند کاملا موافقم که دو نفر به این نتیجه برسن که ادامه دادن رابطه به نفع هیچ کدوم از 2 طرف نیست ( یا حتی یه نفع یک طرف رابطه ) و به اون خاتمه بدن ، ولی این اتفاق هم ، رویدادی نیست که به طور متولی روی بده !
- مشکل دیگه ای که داشتن چند رابطه عاشقانه با هم در یک زمان می تونه داشته باشه به خصوص اگه این روابط با سکس همراه باشه ، بحث تنوع طلبیه که در ذات هر فردی هست . رابطه هایی که به راحتی شکل بگیرن ، به راحتی از بین برن و یا مدلهایی که افرد همزمان چند رابطه رو از لحاظ روحی ، احساسی و حتی جسمی وغریزی تجربه می کنن ، روحیه تنوع طلبی رو به نظر من به شدت تقویت میکنن و اگه این روحیه مهار گسیخته بشه به نظر من بعدها ایجاد مشکل می کنه . من جامعه خودمون رو در حال گذار میدونم ، از سنت به مدرنیته . ولی اونقدر می دونم که در این گذار تا مدرنیته محض راه زیادی در پیشه ، پس خیلی زوده که هنوز اونقدرمدرن فکر کنیم ، که دخترهای زیادی هستن که با شروع هر رابطه جدید عاشقانه به ازدواج در ادامه اون رابطه فکر نمی کنن . با این اوصاف اگه فردی عادت کرده باشه به داشتن رابطه های عاشقانه همزمان یا روابط با عمر کم و تکرار زیاد با افرادی جدید ، چطور می تونیم انتظار داشته باشیم این میل ناخود آگاه یک شبه از بین بره و فرد از اون به بعد تنها به یک نفر فکر کنه و بدن هیچ فرد دیگری براش جذابیت نداشته باشه . این موضوع دقیقا برای پسرها هم صادقه و این بحث تنوع طلبی درشون قوی تر . که به نظر من این دختر ها هستن که نباید زیر بار این موضوع برن و اونو با داشتن روابط عاشقانه همزمان در مورد پسر ها تقویت کنن .
- در جای دیگه ای گفته بودی که منطق عرف ممکنه که تعهد رو در رابطه عاشقانه قبول داشته باشه ولی لزوماهمیشه منطق بر آنچه که عرف می گوید نیست . من هم این " همیشه " رو قبول دارم ولی از طرفی هم قبول دارم که به راحتی نمی شه منطق عرف را زیر سوال برد . تازه اگر هم در این مورد بتوان زیر سوال برد !!! باز هم باید به آن احترام گذاشت ، چون تفکر و اعتقاد جمع است . و احترام گذاشتن هر چند به معنی قبول کردن نیست ولی به این معنی هست که طوری عمل کنم که حقوق جمع به خاطر من پایمال نشود و حق من نیز به خاطر جمع . در مورد این مثال ، وقتی عرف تعهد داشتن در یک رابطه عاشقانه رو لازمه رابطه می دونه ، باید در نظر داشته باشم که طرف مقابل رابطه عاشقانه ای که هم اکنون در اون به سر می برم ، منطق عرف رو منطق می دونه و با این پیش فکر باید وارد رابطه عاشقانه شد .
- در پایان 2 تا مثال می زنم . یک show معروف درآمریکا برگزار می شد که موضوع اون خیانت ( البته به قول خود حاضرین در برنامه ) افراد در رابطه های عاشقانه است ( نه میان یک زن و شوهر بلکه میان دو دوست پسر و دختر !!! ) . طرفی رو که در رابطه به قول جمع خیانت کرده وبا فردی دیگر همخوابه شده رو درحالی با دوستش مواجهه می کنن که طرف مقابل از هیچ چیز با خبر نیست و نمی دونه که به جهت به برنامه دعوت شده ، بعد فردی که در رابطه ( به قول منطق جمع ) خیانت کرده همه چیز رو برای دوست از همه جا بی خبرش تعریف میکنه . دوستش ابتدا با لبخند به صورت دوست ( شاید حتی واقعا عاشق هم نباشند ) ماجرا رو گوش می ده اما همونطور که ماجرا پیش می ره ، چهرش تغییر می کنه ، گریش میگیره و دیگه حتی به دوستش نگاه نمی کنه .در این بین عکس العمل حضار جالب تره : به وضوح به فردی که با رابطه قبلیش چنین برخوردی رو داشته بد و بیراه میگن . حتی یک نوبت 2 نفر gay رو به برنامه دعوت کرده بودن که یکی به دیگری خیانت کرده بود و با gay دیگری رابطه برقرار کرده بود . واقعا جالب بود که همون عکس العمل ها از طرف حضار و داغ هجران کشیده !!! دیده می شد . به نظر من غیر قابل قبول دونستن این مدل روابطه چندگانه ، ارتباطی به سایه سیاه دین و پنجول چرکین مذهب و قفس نکبت و ... !!! نداره ( تو یکی از comment ها ) مخالف بودن با این رویه رابطه داشتن رو به دین ارتباط داده بودن . من اصلا خودم رو مذهبی نمی دونم که از دین حمایت کنم ولی به نظرم همونطور که خودت اشاره کردی در این موضوع منطقی به نام " عرف " تععین کننده است . مثال دیگرم در مورد پسریه که با هیجان در مورد این صحبت می کرد که همزمان با 4-5 دختر دوسته ، و از طرفندهاش می گفت که تا به حال چقدر زرنگ بوده که هیچ کدام از رابطه ای دیگر بین دوست پسرشان و دختری دیگر خبر دار نشده اند . در حالی که اگر وجود چند رابطه همزمان مشکل ساز نبود برای احساسات طرفهای مقابل رابطه ، تلاش برای مخفی کردنش هم بیهوده بود .
 
بازم چپکی شد که !!!!
 
واقعا نظر شما این است ؟ جدا ؟ مطمئنید ؟ خوب است بدانید که من از بیست سالگی تا الان که سی و چهار سال دارم . با انواع و اقسام دخترها سر و کله زده ام . حتی یک نفر را ندیده ام که بتواند دست از این بازی مشمئز کننده که اسمش تعصب !! است بردارد . من همیشه به طرفم اعتماد مطلق کرده ام . وفادار مطلق به معنای واقعی کلمه بوده ام . اما هیچ وقت ندیده ام که جواب اعتمادم با اعتماد داده شود . هرچند خود را موظف دیده ام که به این قضیه چندش اور . یعنی چک شدن و مدام جواب دادن به این که کجا بودی و این کی بود ؟ تن بدهم . یعنی تا حدی که نرمال است اجازه داده ام طرفم این بلا را سرم بیاورد . خوب است بدانید . من با خانمی نامزد رسمی بودیم و درست دو هفته قبل از ازدواج . دقیقا به خاطر همین موضوع . یعنی تعصبات ابلهانه ایشان . ناچار شدم کل قضیه ازدوا را منتفی کنم . بد نیست بدانید رابطه من با آخرین دوست دخترم . که یک خانم پزشک سی و دو ساله بود . دقیقا سر همین موضوع به هم خورد که مربوط به همین دو هفته پیش بود . می دانی چرا ؟ چون ایشان امر فرموده بودند که من حق ندارم مریض خانم ببینم !!! یعنی به عنوان یک روانشناس بالینی . باید به منشی ام بگویم بعد از این فقط مریض های مرد را بفرستد پیش من !! باز تکرار می کنم . خیانت را در هر شکلی . در شان خودم نمی بینم . و تا به حال هم به هر کسی وفادار مطلق بوده ام . من تا حدی محدود شده بودم که حتی اجازه جواب دادن به موبایلم را هم بدون تایید ایشان نداشتم .هرچند . همیشه و همیشه خانم ها به خودشان اجازه هر کاری را می دهند ! و معتقدند که مثلا خودشان ظرفیتش را دارند . ولی تو نداری !! به هرحال . از صمیم قلب امیدوارم که حرفهای شما . در عمل هم صادق باشد . هرچند . بسیار بسیار بعید می دانم که هیچ دختری . بتواند اینچنین که مدعی هستید رفتار کند . ....
 
در ادامه باید بگویم : بسیار متاسفم که این قضیه در نسل جدید هم ( یعنی متولدین شصت به بعد ) به شدت رایج است و انگار مد شده . بسیار متاسفم که ظاهرا مردم نمی فهمند . این کار . از هر کسی . چه مرد و چه زن سر بزند . بسیار زشت و توهین مستقیم به شان انسان است . در ادامه باید عرض کنم که چون هیچ وقت به خودم اجازه چک کردن طرفم را نداده ام . همه انها بدون استثنا می گفتند : لابد من برای تو اهمیت ندارم ! وگرنه حتما تعصب داشتی !!! دوست عزیز . اینجا بدون هیچ تردیدی یک کشور جهان سوم است و رابطه هایمان هم مثل همه کارهایمان ابلهانه و غیر منطقی و صد البته توهین امیز و همراه با بازی بی پایان تسلط و رئیس بازی و هزار و یک چیز تحقیر امیز دیگر است .
 
مردم ما در حرف و تئوری . همگی روشنفکر و ازاد اندیش هستند !! اما هیهات که در وقت عمل کردن . حتی یک کلمه از این سخنان زیبا را به یاد ندارند . این را من می گویم . منی که حداقل در هفته با پانزده الی بیست زوج سر و کله می زنم . خیلی اوقات فکر می کنم که اگر ملت ما . به یک دهم حرفهای قشنگی که می زنند عمل می کردند . ما مشاور ها از بی کاری مگس می پراندیم . این کامنت های زیبا . مربوط به دنیای حرف است . در عمل توهین و تحقیر و کتک زدن و کتک خوردن است . و خیلی چیزهای دیگر . دوست خوبم . نود درصد رابطه های ما . از همان لحظه اول غلط است .مثل ازدواج هایمان . مثل همه کارهایمان . من کامنتهای دیگرا را دیدم . خیلی جالب است . این حرفها را مردمی می زنند که تمام منابع تفکرشان از چند تا سریال احمقانه تلویزیونی و چند تا روزنامه یا مجله زرد فراتر نمی رود . در حقیقت . جای گریه است . اما خنده مجال نمی دهد...
 
به نظر من حس مالکیت چندش آور ترین رذالت روحی بشره و هیچ ربطی هم به عشق ندارهو حس مالکیت تنها منشا تعهده. یکی می گفت که عشق یعنی درک و آفرینش. من به ازای روابط عاشقانه ام چیزی رو درون خودم متولد می کنم و اون چیز حتی مستقل از اون آدم در من ادامه پیدا می کنه. گر چه که حضور آدم هایی به خودی خود هم برای من با معناست که کنارشون احساس گشودگی و سر شاری می کنم. پست 2تامونده به آخر وبلاگ من راجع به همین بود. اگر بخونیش و نظر بدی ممنون میشم :)
 
و راستی به حسین: این که تو در کسی این توهم رو ایجاد کنی که بهش تعهد داری و بعد نداشته باشی یه بحث دیگه است این همون خیانتیه که می گی یا همون سو استفاده ای که "دختر بودن" می گه ولی تعریف یه رابطه می تونه بر اساس تعهد نباشه. یعنی هر دو طرف این رو بدونند و این هیچ تناقضی با عشق نداره. این جا اصلا خیانت معنا نداره.
 
Anonymous,
مطمئن نيستم حسادت و احساس مالکيت غريزی باشند و اگر هم باشند، آيا غريزی بودن مجوزی است برای درهرکجااستفاده‌کردن‌شان؟ تعريفِ رايجِ عشق چيست که شاملِ اين دو –به زعمِ من—رذيلتِ اخلاقی می‌شود؟ ببينيد، قطعاً تجربه می‌تواند رفتارِ آدم را پخته‌تر کند ولی آيا اگر کسی اعتقاد داشته باشد حسادت و احساس مالکيت ذاتیِ عشق است، آن‌گاه تلاش می‌کند که تعديل‌شان کند يا از بين ببردشان؟ فکر نمی‌کنم چنين اتفاقی بيفتد. من درباره انديشه آدم‌ها حرف می‌زنم. می‌شود که در عمل کامل نبود، نقص داشت، که اين‌ها تعديل می‌شوند به مرور و بر اساسِ تجربه.
و چرا به نظر شما با آزادانديشی و احترامِ کامل به انسان‌هايی که طرفينِ يک رابطه عاشقانه هستند، ديگر نمی‌شود نامِ آن رابطه را عشق گذاشت؟ اصلاً قبول که اسمش عشق نيست و ايکس است. آيا اگر ايکس لذت‌بخش‌تر و هم‌راه با احساسِ رشديافتگی و گشودگی و سرشاریِ بيشتر باشد، نبايد به آن عمل کرد؟
و فکر نمی‌کنم به رابطه‌ای که با شدت و هيجانِ زياد چند ماه طول کشيده، سرشار از لحظه‌های ناب و درخشان بوده و طرفين از وجود و عشقِ هم‌ديگر لذت فراوان برده‌اند، بشود هوس گفت. برای من اين معنای عشقی آزاد، رها و به‌غايت لذت‌بخش است. ضمنِ اين‌که من نگفتم لزوماً اين ارتباط‌ها فناپذيرند –هرچند، اين‌طور عقلانی‌تر به نظر می‌رسد— امکانِ ابدی بودنِ يک رابطه وجود دارد که البته برايمان محرز نمی‌شود تا زمانِ مرگ‌مان. (به نظرهای زير مطلبِ بيستم سپتامبر نگاه کنيد.)
و ممنون.
 
حسين،
نظرم را درباره بيشترِ چيزهايی که نوشته‌ای در متن شفاف گفته‌ام و نيازی به تکرار نمی‌بينم.
درباره اين‌که اگر از شخص ديگری خوش‌ات بيايد بايد رابطه قبلی را ترک کنی و به رابطه جديد بروی به نظرم نمی‌شود يک دستورالعمل واحد داد. ممکن است تو هم‌چنان به آدمِ اول علاقه‌مند باشی و او هم به تو و با حضورِ شخصِ ديگری در زندگی‌ات مشکلی نداشته باشد اگر کيفيتِ رابطه حفظ شود (موضعِ من) يا ممکن است آدمِ دوم هم اين‌گونه باشد و بتواند با کسی با رابطه عميق عاشقانه موجود، رابطه مناسبی بگیرد (موضعِ من از زاويه‌ای ديگر) يا امکان دارد هيچ‌کدام ديگری را نتوانند تحمل کنند. بستگی به شرايط دارد. به نظرم اين درست نيست که حکم بدهيم به بد بودنِ رابطه‌های چندتايی. ضمن اين‌که معتقدم –و ديده‌ام—که خيلی‌ها توانايی مديريت کردنِ بيش از يک رابطه را ندارند. يعنی نمی‌توانند برای دو نفر يا بيشتر خوب و کامل و عاشق باشند. برعکس‌اش را هم ديده‌ام. کسانی که اين توانايی و ظرفيت را دارند و البته چگونگیِ مديريت کردن را هم خوب می‌دانند.
من اول نوشته تأکيد کرده‌ام که نظرِ خودم را می‌نويسم. بنابراين نمی‌دانم که آيا دخترانِ ديگر با شروعِ رابطه عاشقانه آيا دنبالِ ازدواج هستند يا نيستند يا آمار (آمار؟) چه می‌گويد و اين‌ها. و نمی‌فهمم چرا تنوع‌طلبی بد است؟ و چرا آدم‌ها بايد جلوی لذت‌بردن‌شان را بگيرند. و بايد بگويم اين استدلال شما حس توهين را به من منتقل کرد وقتی می‌گويید تنوع‌طلبی در ذاتِ مردان است و دختران بايد اين خصوصيت را کنترل کنند. استدلال شما شبيه کسانی است که می‌گويند زنان خود را بپوشانند که مردان به گناه نيفتند.
درباره مثال‌ها هم يک نکته: موضوعِ نوشته من «تعهد» است و نه «خيانت». درباره وفاداری و خيانت می‌شود زياد فکر کرد و زياد بحث کرد (نظر نسيم را هم حتماًَ ديده‌اید).
 
دلقک،
متأسفم که تجربه‌های خوبی نداشته‌ايد و اميدوارم که داشته باشيد. و می‌شود کمی به شما ايراد گرفت؟ شايد همين‌که اجازه داده‌ايد کسی به حريمِ خصوصیِ شما تجاوز کند آن‌قدر که تلفن‌های شما را چک کند و غيره، احترامِ خود را پايين آورده‌ايد –وقتی احترام به خود نگذاريم، چه جای توقع از ديگران؟-- و برايم روشن نيست با چنين کسی (کسانی) چرا رابطه را ادامه داده‌ايد.
من درباره خيانت/وفاداری حرفی نزده‌ام. به نظرم خيانت بعد از تعهد اتفاق می‌افتد. برای من که به تعهد اعتقادی ندارم، خيانت و وفاداری چندان معنیِ مشخصی ندارند اما درکل موضوع‌های ديگری‌اند. موضوع‌هايی پسينی‌تر از تعهد.
من از عقيده‌ام درباره «تعهد» مطمئنم. و تجربه‌هايم را با شفافيت کامل در ذهن دارم. بايد برای ادعايم شاهد بياورم؟
و نکته ديگر: شايد بد نباشد خصوصيات آدم‌ها را تعميم ندهيم. اين‌که تجربه‌های شخصیِ شما اين‌قدر تلخ بوده‌اند، دليل نمی‌شود که همه آدم‌ها را متعصب بدانيد و دارای انتظارهای از پيش‌تعيين‌شده‌. اگر که جهان سومی هستيم، می‌توانيم که فکرمان را، نحوه زندگی‌مان را رشد دهيم. شايد که کم‌کم جهان سومی نباشيم. حداقل در روابط انسانی.
 
نسيم،
موافقم و خوشحالم که در اين طرز فکر تنها نيستم.
 
خانم، کارتون خیلی خوبه، از نگاه من نوشته های جسورانه ای که فکر پخته ای هم ساپورتشون بکنه از موهبتهای بزرگ وبلاگستانند، خوش آمدی و پایدار باشی.
 
دختره عزیز
گرچه با بیشتر نوشته هایتان موافق نیستم اکثر اوقات اینجا را می خوانم.
می خواستم بدانم هرزه گی یا بی بند و باری - روی بار منفی تاکید می کنم -از نظر شما تعریف می شود؟ و اگر می شود تعریف چیست؟اگر جواب بدهید ممنون می شوم.احساس می کنم تا وقتی جوابتان را نمی دانم این پست چیزی کم دارد.
 
از وبلاگ کیوان برای اولین بار اینجا اومدم. خوشحالم از آشناییت.لینکت رو اضافه کردم...و در مورد این پستت، در عین اینکه این نوع نگاه به رابطه رو به هیچ عنوان نمی خوام رد کنم، ولی همیشه احتیاج به داشتن یک ارتباط ثابت با یک نفر، به معنی بی تجربگی و کمی اعتماد به نفس و...نیست. اتفاقا به تازگی با یکی از دوستانم در وبلاگم در مورد این موضوع بحث داشتیم و اونجا هم نوشتم که ممکنه ارتباط با یک نفر آدم رو کاملا راضی کنه...یا شاید این براش کافی یا مهم باشه که بسیاری از نیازهاش در یک رابطه بر آورده بشه.ارتباط با یک نفر ثابت، سطحی دیگه از نیازهای احساسی و عاطفی یک نفر رو بر آورده میکنه. همونطور که گفتم نمیخوام اصلا بگم این باید در مورد همه باید صدق کنه ، ولی اینکه اگر دو نفر دلشون بخواد و اینطور زندگی کنن که ارتباط (جنسی و عشقی) اونها منحصر به یک نفر باشه، نباید حتما از روی بی شخصیتی و حسادت و دروغگویی باشه.
 
برای این K1 هم که نمیشه کامنت گذاشت هیچوقت! اجازه میخوام اینجا (از اونجا که به این پست لینک داده بود) بنویسم که با نظرش در این مورد کاملا موافقم، اینکه تعهد ، تعهد واقعی و بدون اجبار، یک حس بالغ هست
 
سلام
اولا من نگفتم که تنوع طلبی در ذات مردان است ، بلکه گفتم در مردان قوی تر است .ثانیا من به زعم خودم رشد بی رویه اون رو نامناسب طلقی کردم که با توجه به اولانی که گفتم ، مردان بیشتر مورد اتهام قرار می گیرند ، حالا این که کجای عرض بنده بوی پیچیده شدن خانمها در حجاب ، جهت رعایت حال مردان رو می داد ، من متوجه نشدم .
یک سوال هم داشتم .در رابطه عاشقانه ای که بین یک دوست پسر و دختر برقرار می شه ، به چه چیز خیانت گویند ؟
 
منظور من از اینکه " این دختر ها هستند که نباید زیر بار آن (تنوع طلبی پسر ها ) بروند " این بود که دختر ها با عملشون و عدم اجازه دادن برقرار شدن این روابط چند گانه ، حس تنوع طلبی مهار گسیخته رو در پسر ها کاهش بدن ، نه این که این حس رو در خودشون از بین ببرن !!!!!!
 
با حسين كاملا موافقم
 
دخترك سلام
يكجا گفتي كيفيت و نوع ارتباط رو دو طرف ارتباط مشخص ميكنن
به نظر من اينطوري نيست
در دنيا براي روابط اجتماعي استانداردهاي منطقه اي ونژادي ومذهبي وجود داره در حالي از شانس بد شما در مورد عشق اين استاندارد كاملا جهانيه
اين استاندار يا همون عرف تعريف بخصوصي از عشق داره كه با مال شما متفاوته
علامه جعفري مثالي داره كه جالبه

روزي پسري ميره پيش مادرش وميگه مامان دارم از عشق ميميرم
مامانش ميگه خوب معشوق كيه
پسر ميگه فلاني
مادره ميگه به تازه خواهرش و نديدي
پسر ميگه پس برم ببينم
مادر ميگه عزيزم بگو زن ميخاي عاشق نشدي

يا مثال ساده تر تو قصه دوستي خاله خرسه اين قضيه كاملا معلومه
بيچاره خاله خرسه فكر ميكنه كهرش دوستانس ولي واقعا اينطوريه

بهر حال متفاوت فكر كردن هم جزابيت هاي خودش رو داره
موفق باشي
 
salam,mamnun az javabet.dust daram ye matalebio tozih bedam.anche az matalebe shoma bar miad neshun mide ke adame ba tajrobeii hastin va hamontor ke neveshtin tajrobehaye shafaf dar in zamine darin.be nazare man moshkel tamam bahsaii ke inja anjam shode ine ke shoma charchube bahso tain nakardin,manzuram ine ke az aval tarif ya bardashte khodetono az eshgh erae nakardin,be hamin khater tamame ma darim tajrobehamuno erae midim va tabaan tafavothaie ziadi bah ham daran.shayad baraye shoma ye ehsas sar shar az hayajan,shor va va va ye tajrobeye movaffagh harchand kutah az eshgh talaghi beshe va baraye ke dar einhal betune be shekle movazi baham pish bere.az inke goftam ehsase malekiat gharizie va ya hesadat be khosus dar ertebat ba eshgh manzuram in nist ke ina movajjahan va mitunan boruz peyda konan,manzuram daghighan barakse va motaghedam ke bayad kontrol beshan va baraye konroleshun chizi joz tajrobeh karamad tar nist.ghatan agar adama az khodeshun shenakht khubi dashte bashan,mitunan az chizaii ke mikhan motmaen bashan va dar bargharai ye rabete onaro mad nazar gharar bedan.be nazaram ertebate adama ba ham mesle gharardadhaye ejtemaii va mobtani bar shorut va sharayet.agar shoma az aval ashnaii hadaf hodetuno bedunin va tarafe moghabel ham agahi peyda kone masaan inke hamin etaghadatuno befaahme onvaght shayad rabeti shekl nagire ya agar gereft badan moshkeli pish niad.ejaze bedin man yeki az tajarebe khodamo bar dustan begam.man dar zamane daneshjuim ye dusti dashtam ke taghriban mishod be rabetamun ye rabete jedi va sakht begim.hamishe baham budan,ba ham raftan,ba ham omada,va va va.to hamun ruza man ba ye khanume digeii ham ashna shodam ke agarche asheghesh nabudam va ba ham koli keyf mikardim.in khanum az dusti digeh man ba khabar bud va pazirofte budman ham khub midunestam ke onam dustaye digeii dar.be hamin khater dustimun salha edame peyda kard va hanuzam dar,darhali ke man ba duste alim ke fekr mikardim asheghe hamim digeh nistam.be hamin khater fekr mikonamarke adame,tajrobeh adama,sharayet va inke chi mikhayn kheili mohemme,hala har kasi be chenin ravabeti harchi mikhad bege.dar zemn dar javab be dalghake aziz bayad begam ke rah andakhtan chenin blog haii va bahs dar bareye chein chizaii va vojud dokhtarani chon dokhtar va gheyre be khubi neshun mide ka ma iraniia az marjale harf dar omadim va darim be samte amal mirim.madarim ba ham harf mizanim,kari ke ghablan balad nabudim,va in yani pishraft.dar zemn afkar irania ghatan az chand ta seriale telvezioni ke goftin faratar rafte va in jomle eyne kam lotfie.
mamnun.
 
سلام دختره
چیزی راجع به نوشته ات ندارم بگم. که بگم خوبه یا بده که اینا رو خودت تعیین میکنی.ولی چند نکته برام نامفهوم بود
1) اینکه بگی تو بهترینی، فقط تو، بیا قول بدیم تا آخر عمر با هم باشیم و از این جور حرفا ؛ به نظر شخص من اینا تعریف تعهد نیست. شاید اینا رو تو کتابای عاشقانه ی دوره راهنمایی و اوایل دبیرستان بتونی پیدا کنی. وگرنه رشد عقل و شعور آدم در مراحل مختلف بهش میگه که این جور باور و این جور حرف زدن می تونه نتیجه ی اعتماد به نفس کم باشه.مثل بخش زناشویی کتاب پیامبر خلیل جبران " به هم عشق بورزید ولی از آن بند نسازید" که آدما در کنار هم و به همراه هم رشد می کنن که نه منشون اینقدر بزرگه که مارو تحت تاثیر قرار بده و برعکس.
2)و اینکه تو نمی دونی که رابطه بعدیت بهترینه یا اینکه هنوز به اندازه کافی با آدما نبودی به نظر من یه کم عجیبه. می دونی طرف مقابل تو یه آدمه نه یه جاسوئیچی یا ماشین و اینکه برخورد تو با زندگی ، نحوه و مقدار لذت بردنتو از زندگی معلوم می کنه. و نکته دیگه اینکه حتی ماشینی که سواری یا همون جاسوئیچی مسلما بهترین در دنیا نیست.البته به نظر من رابطه بد و دوست نداشتنی رو نباید نگه داشت حتی اگه ازدواج باشه از این نظر که بیشتر باید به همه جواب پس بدی تا یه رابطه ثبت نشده و لطفا هم نگو که برای من اصلا آدمای دیگه مهم نیستند و هرچی می خوان بگن. ولی یه رابطه ی خوب به مرور زمان و با همراهی و نگاه غیرمتعصبانه دو طرف می تونه بهبود پیدا کنه و زمینه رشد بیشترشونو فراهم کنه.
3) آدما به همراهی نیاز دارن که دوسش داشته باشن و توسطش دوست داشته بشن. منظور من این نیست که این دوست داشتن محدود و منحصر باشه. ینی اینکه تو که حالا دوست/شوهر/شریک من هستی فقط منو دوست داشته باش ولی من حق دارم تو را متفاوت از بقیه دوست داشته باشم در عین حال نمی تونم تو رو مجبور به این کار کنم. که اگه هر کدام از این طرفین این حس رو نداشته باشن رابطه دوام نمی یاره.
آخرش اینکه به نظرم نظریاتت خیلی از اون طرف بوم افتادن بود.
 
inke fekr mikoni az kamie etemad be nafse ke adam fekr kone ba adamadie khoob saro karesh nemiofte be nazare man tahesh iani inke to khodeto ghabool nadari ke donbale ijade rabete ba adamaie khoob (iani balatar az khodet) omidvari
 
K1-35,
ممنونم ازلطف و توجه شما.
 
نگار،
هرزه و بی‌بندوبار –با تأکيد بر بارِ منفی—از نظرِمن کسی است که اخلاق نمی‌شناسد. و چه بسيارند. در موضوعِ موردِ بحث‌مان (تعهد)، هرزه کسی است که تعهدِ بی‌پشتوانه می‌دهد. تعهد می‌دهد به چيزی که اعتقادی به آن ندارد و يا توانايی عمل به آن را ندارد، تعهد می‌دهد به چيزی که ‌منطقِ خودش هم قبول ندارد. هرزه کسی است که رفتارش اخلاقی و انسانی نيست، معشوقش را به بند می‌کشد، برای ديگری حد و مرز می‌گذارد. هرزه کسی است که افکارش با عملش نمی‌خواند. به نظرم روابط گسترده و زياد داشتن –با يا بدونِ رابطه جنسی—هرزگی و بی‌بندوباری نيست. اميدوارم تعريف واضح باشد –کارِ سختی است تعريف دادن.
و راستی، خوشحالم که اين مطالب را می‌خوانی با آن‌که موافق‌شان نيستی. اغلب چنين نمی‌کنند.
 
شبنم،
من هم فکر نمی‌کنم نياز داشتن به رابطه ثابت با کسی نشانه بی‌اعتماد‌به‌نفسی و... است. حرفِ من اين است که اين نياز ممکن است مقطعی باشد –مقطع می‌تواند 20 يا 30 سال هم باشد يا حتی تمام عمر (به نظرهای زير مطلبِ بيستم سپتامبر نگاه کنيد). تعهد دادن به هميشگی کردنِ اين نياز چيزی است که نمی‌فهمم. و البته همين است که می‌گوييد: انتخابِ طرفين اگر باشد، حرفی نيست. در ابتدای نوشته تأکيد کرده‌ام که اين‌ها نظرِ من و انتخابِ من است و هيچ کجا هم نگفتم اگر طرفين به هم‌ديگر تعهد دهند و راضی باشند، نشان ازبی‌شخصيتی و اين‌هاست. کسی که از من تعهد بخواهد –منی که اعتقاد به تعهد ندارم—نشانه‌ای می‌گيرم از آن خصوصياتی که نوشته‌ام.
ولی چرا انتخابِ آدم‌ها اين است؟ تعهد دادنی که نمی‌توانند نگاهش دارند؟ اين را نمی‌فهمم. جدا از اين‌که چون انتخابِ آدم‌هاست، احترام می‌گذارم. و ممنون.
 
حسين،
ممنون از توضيحی که داديد. ببينيد، من فکر می‌کنم اين‌که بگوييد دخترها با استراتژی خاصی فلان حس و فلان رفتار مردان را کنترل کنند، علاوه بر اين‌که خواسته‌ای غيرمنطقی است، توهين به مردان است. چرا؟ يا مردان تنوع‌طلبی را بد می‌دانند که طبعاً سعی می‌کنند کنترلش کنند يا بد نمی‌دانند و زندگی‌شان را می‌کنند. يعنی توانايیِ انجام دادنِ چيزی را که می‌خواهند، ندارند؟
و درباره خيانت –که البته موضوعِ اين نوشته نيست--، فکر می‌کنم چيزی است که بعد از تعهد دادن/گرفتن رخ می‌دهد –و من تجربه‌اش نکرده‌ام. اگر روابط از نوعی باشد که دلخواهِ من است، خيانت بی‌معناست چون از ابتدا تعهدی نبوده که بخواهد عهدشکنی (خيانتی) اتفاق بيفتد.
 
مهرداد،
ممنون که نظرتان را گفتيد. ولی توضيح نداده‌ايد که چرا اين چيزهايی که شما می‌گوييد استانداردِ جهانی است و چيزی که من می‌گويم بی‌ارزش؟
 
Anonymous - 9:54,
بله. موافقم که هرکدامِ از ما بر اساسِ تجربه‌های شخصیِ خودمان است که درباره چنين موضوع‌هايی فکر می‌کنيم و می‌نويسيم. و دليلی هم ندارد که همه مثلِ هم فکر کنيم، يا به نتيجه‌های مشخص و قاطعِ همگانی و جهانی برسيم. و بسيار موافقم با اين‌که گفتيد: اگر آدم‌ها خودشان و خواسته‌هايشان را خوب بشناسند، روابط سالم شکل می‌گيرد.
 
Anonymous - 10:06,
نکته اول‌تان تقريباً همان است که من گفته‌ام. با لغاتی ديگر.
درباره نکته دوم، عجيب است اگر بدانيم خوبانِ زيادی در دنيا وجود دارند؟ اگر اعتقاد به اين داشته باشيد که بايد تعهد داشت و فقط يک رابطه در هر زمان داشت و همان را بايد تا آخرين قطره خون نگاه داشت، اين را که می‌گوييد درست است. آدم‌ها آن‌قدر کنارِ هم می‌مانند که هم‌ديگر را بهتر کنند به شرطی که هر دو به اطن موضوع اعتقاد داشته باشند که تا آخر با هم باشند.
و مثالِ ماشين و جاسوئيچی را نفهميدم. به نظرم داشتنِ جاه‌طلبی برای روابطِ بهتر داشتن لازم و ضروری است و باعث بالا رفتنِ استانداردهای آدم می‌شود. و راستی، شما از کدام بام حرف می‌زنيد؟
 
آرزو،
فکر می‌کنم جاه‌طلبی داشتن خيلی لازم است برای روابطِ انسانی. اين‌که مدام دنبالِ روابط بهتر و سرشارکننده‌تر باشی و قانع نشوی به اولين عشق و اين‌ها. و البته اين می‌تواند انتخابِ همه نباشد و نيز خيلی‌ها اين جاه‌طلبی را مذموم می‌دانند و آن قناعت را می‌ستايند.
 
دختر جان من كي گفتم افكارت بي ارزش
من ميگم اگه متفاوت با ديگران فكر ميكني خيلي خوبه
اصلا من خودم تا حالا رفتارم اينجوري بوده ولي معتقدم در هيچ كدوم از اين رابطه ها من عاشق نبودم و تازه شايد چون دنبال عشق ميگشتم دچار اين تكثير بيرويه شدم
تازه خيلي تو اينكارحرفاي هم هستم

تمامش هم از صميم قلب و تمام وجود بوده چون اگر غير اين بود كمترينش 7 سال طول نمي كشيد
ولي بازم ميگم اينها شركاي عاطفي وجنسي من بودن نه معشوقه

عزيزم
روابط اجتمايي فرمول نمي خواد براي اثبات
وقتي عملي به دفعات از اكثريت به شكل مشخصي ظهور كنه ميشه استاندار اون جامعه پس چون تعريف شما هنوز عموميت پيدا نكرده اجازه بده با عشق و رابطه عاشقانه قاطي نشه

يه مثال ساده
شربت ابليمو تشكيل شده از
اب وابليمو و شكر
در تمام دنيا حالا اگر من توش الكل بريزم ميشه ودكا لايم واگه بهش نمك اضافه كنم ميشه محلول
ors
با طعم ليمو
حالا هي بيام بگم شربت ابليموي من اينجوريه ؟

مردم چي ميگن ؟
 
برای دختره ! : ببین . همه اول رابطه میگن که به ازادی های فردی معتقدند . اما در عمل . وبه طور خزنده . رفته رفته شروع می کنند به محدود کردن . چه پسر باشند و چه دختر . فرقی نداره . مردم ما همیشه دوست داشتن رو با حس مالکیت همراه می دونند . یعنی وقتی که دوست دارند فکر می کنند صاحبت هم هستند . در مورد تعمیم دادن . حرف شما را کاملا می پذیرم . هرچند . . عصبانیت من موقع نوشتن کامنت های قبلی . به خاطر این بود که همین چند روز قبل . از همین موضوعی که سوزه پستتان بود ضربه خورده بودم .و در مورد جهان سومی بودنمان . خوب است بدانید . هرچند من هم مثل شما امیدوارم کم کم از این وضع بیرون بیائیم . اما در حال حاضر مصداق کامل یک کشور جهان سوم هستیم مرسی
 
من یه سوال از این مهرداد دارم: نمی دان متاهل هستی یا نه ولی اگر روزی ازدواج کردی و فهمیدی که زنت با یکی از شهودان عقد ازدواجتان قبلا رابطه جنسی داشته چه احساسی خواهی داشت؟
 
سلام
دقیق نمی دونم ولی فکر کنم نوعی از یوگا به نام تانترایوگا که بیشتر بر مسائل جنسی تأکید داره، همین تلقی رو از عشق داره. یعنی عشق رو در حصار مالکیت جسمی حبص نمیکنه.
موفق باشید و به روز
 
باربد شمس
یعنی چی ؟
مطمعنا اگر روزی این اتفاق بیفته حالا شخصش جه فرقی داره نمی دونم ولی ناراحت میشم
زن من یا شما میتونه قبلا با هر کسی رابطه داشته باشه واین اصلا ربطی به ازدواج در اینده نداره
من در مورد درست یا اشتباه بودن عملم صحبت نکردم و تاییدش هم نمی کنم

عقد ازدواج یک قرارداد کاملا مشخص اجتمایه که اسمش روشه
از نظر حقوقی و عرفی با کسی یک پیمان منعقد میکن که تمام شرایط اون مشخصه
مثل عقد بیع که د اون متعهد انجام کار مشخصی میشن
وبعد از ازدواج عدول از این شرایط امریست کاملا غیر انسانی

حالا دوست من مشکل شما کجاست
اگر این مسعله فکرتو مشغول کرده اصلا بهش فکر نکن چون ادم از هرچی بدش بیاد سرش میاد
ولی اگر در مورد موضوع صحبت من با دخترک حرفی داری
خوشحال میشم بشنوم
 
بازم سلام دختره
اصلا بحث ستایش و مذمت نیست. مساله اینه که کانال جاه طلبی آدما باهم متفاوته مثلا حس جاه طلبی من با ایجاد ارتباط با خوبان دنیا ارضا نمیشه و فکر می کنم بودن با یه آدم که دوسش داری و دوست داره احساس اجحاف بهت نمی ده. همچنین تنوع طلبی آدما هم با هم فرق می کنه من با کشیدن نقاشی های متفاوت و گرفتن عکس و تغییر دکور خونه این حسم ارضا می شه شما با ایجاد تنوع در روابط عاطفی و جسمی. من خودم و همراهم رو از خوبان دنیا می دونم.
 
منظورم از بام این بود که حس می کنم تو می خوای خیلی چیزا رو انکار کنی ینی داد بزنی که خیلی چیزا درست نیستن. درست بودن و نبودنشون به دید کسایی بستگی داره که اونو تو زندگیشون اعمال می کنن. من کسایی رو می شناختم که به عرق خوردنشون افتخار می کردن یا اینکه شبا با دوست پسرشون چه می کردن و چه نمی کردن. به نظرشون کاراشون آخر باحالی و روشن فکریه و بقیه امل و عقب مونده ان. این کاملا تجربه شخصی منه. من روش اونا رو اجرا نمی کردم(ینی به عرق خوری اعتقادی ندارم و معتقدم روابط سکسی آدم کاملا به خودش ربط داره. اصلا هم با داشتن سکس قبل از ازدواج مخالف نبودم) در حالی که بهش احترام می ذاشتم ولی واقعا معتقدم اینا به خود آدما بر می گرده . من معتقدم این آدم مورد تجربه من از اون ور بام افتاده بود بدجور. اون اصلا نمی خواست بگه که من عرق می خورم مثل اینکه مسواک می زنم. اون می خواست بگه آهای همه دنیا ببینین من چقدر متفاوتم و همه اذعان کنید که با آدم با حالی سر و کار دارید.
 
كاري رو شروع كردم كه دوست دارم شما هم بخونيد و نظر بديد
 
1- حرف های شما در مورد تعهد خواستنه نه متعهد شدن. درسته؟ ... بعضی وقت ها آدم توی یه رابطه دوست داره متعهد باشه ( بدون این که از طرفش هم همین رو بخواد) و اینجوری بیشتر لذت میبره.
2- تو تنها نیستی! من به جز نسیم باز هم دختر هایی رو میشناسم که مثل تو فکر میکنن. میتونی از نسیم سراقشون رو بگیری!
3- کسانی که به زندگی پس از مرگ معتقدند فکر نمیکنم بتونن این طرز فکر رو درک کنن (تو هم بعید میدونم معتقد باشی) چون زندگی اونها بر اساس جاودانگی و میل به جاودانه کردن و بودن ساخته شده. و طبیعیه که تو رابطه هاشون هم این میل رو وارد کنن و در نتیجه تعهد رو یک ارزش ذاتی بدونن.
 
این زنهائيكه اسم خودشان رادخترميگذارند، و كار فاحشه گري مثل اين خانم انجام ميدهند ؛ ميخواهند مانندکشورهای غربی؛كارهاي حيواني بكنند ، يعني هر زمان كه دوست داشتند، با يك مرد نامحرم رابطه دوستي و به گفته خودشان؛ عاشقانه؛داشته باشندواگر هم بيشتر دوست داشتند، بقل او هم خواب بشوند و عفت وارزشهاي انسانيشان رابه دفعات مكرر از دست بدهند ؛ حالا دنبال مجوز براي اين كار پست و زشت و روسپي كارانه خود هستند. در حاليكه بايد بدانند اينكار خود فروشي بوده و در ايران جرم و خيانت محسوب ميشود.و جرم اينكار فاحشه گري در اسلام وايران سنگسار است. راستي به اين نوع افراد ميشود گفت انسان.آياطمحبا اينها ميتوانند در آينده مادر بشوند. واقعاَ بايد گفت خاك بر سرتان با اين كارهايتان.
 
براستي اين سايت چقدر فاسد است و مطالب حرام در آن چقدر زياد و بي حيا گرانه نوشته شده است.
زنهاي بظاهر دختر و مرد هاي بظاهر پسر،چه مطالب هرز وهجو و مفسده انگيزي با هم رد و بدل ميكنند. آنهم با استدلالهاي منحرفانه و بظاهر روشنفكرانه آنچناني شان.
در حاليكه، این زنهائيكه اسم خودشان را ظاهراً دخترميگذارند، كار فاحشه گري مثل اين خانم (صاحب اين سايت) انجام ميدهند . بعبارتي ميخواهند مانند کشورهای غربی؛ اعمال حيوانات از جمله: خوك و سگ و گربه و ... را بكنند ، يعني هر زمان كه دوست داشتند، با يك مرد نامحرم رابطه دوستي و به گفته خودشان؛ عاشقانه؛داشته باشند و اگر هم بيشتر بازدوست داشتند، بقل او همخواب بشوند و دفعه بعد همين كار را با فرد ديگري داشته باشند، تازه بدتر از اين، مخواهند در هر دفعه با چند نفر با شند و كسي هم بدش نيايد. يعني عفت وارزشهاي انسا ني شان رابه دفعات مكرر بواسطه مردهاي هرزه از دست بدهند ؛ حالا براي توجيح كردن خودشان ،دنبال مجوز براي اين كار پست و زشت و روسپي كارانه خود هستند. در حاليكه بايد بدانند اينكار خود فروشي بوده و در ايران جرم و خيانت به خود و خانواده و همسرشان محسوب ميشود.و جرم اينكار كه يكنوع فاحشه گري ميباشد، در اسلام وايران بعضاً سنگسار است.
راستي به اين نوع افراد ميشود گفت انسان؟ آيا اينها ميتوانند در آينده مادر يا پدر بشوند؟ آيا ميتوان مسئوليتي را به اينها سپرد. واقعاَ به اينها بايد گفت خاك بر سرتان با اين كارهايتان، كه خودتان و خانواده تان را بي آبرو ميكنيد و آينده شوم وسياهي را براي خود رقم ميزنيد. و ندانسته در دام افكار شياطيني غرب گرفتار شده ايد.
بخود آ ئيد كه وقت خيلي خيلي دير شده است.
 
تعهد با اون کارکردی که در زندگی روزمره داره هیچ جولانی در یک رابطه بالنده نداره. اما فکر می کنم دیگری باید در مقابل حسی که در تو بوجود میاره احساس تعهد کنه و این رابطه هرچه عمیق تر و نزدیکتر می شه تعهد هم نازکتر و دقیق تر میشه حتی تو نگاه کردن، صدا کردن با لحن خاصی و ...
دارم رنج می کشم و هنوز هم به تمامی رها نشدم از حسی که دیگری با حس خوبش درمن ایجاد کرد ولی مسئولیت این حس رو نپذیرفت. گاهی حسهای خوب هم به همین سادگی آدم رو شکنجه میدن و حالا انگی که به عمق حس من زده می شه اینه که شاید جدی گرفتم رابطه رو و باید می دونستم تموم میشه یه روزی و این دردناکترین قسمت ماجراست.
 
This comment has been removed by a blog administrator.
 
This comment has been removed by a blog administrator.
 
This comment has been removed by a blog administrator.
 
This comment has been removed by a blog administrator.
 
Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?