Thursday, November 23, 2006

 

توقع نداشتن

توقع نداشتن در روابط، به نظرم، نکته اخلاقیِ خيلی مثبتی است. بحثم، بحثِ قناعت و اين‌ها نيست. چيزی که در ذهن دارم و سعی می‌کنم بيانش کنم، بيشتر به کيفيتِ شادی در رابطه‌ها برمی‌گردد.

برايم از دو زاويه موضوعِ توقع مهم است: اول، وقتی از دوست/معشوق توقع داريم، توجه‌مان فقط و کاملاً معطوف به نيازهای خودمان است و دوم، وقتی توقع داشته باشيم، و در بهترين حالت همواره توقع‌مان برآورده هم شود، شاد و هيجان‌زده نمی‌شويم. که به نظرِ من از هرکدام از اين دو زاويه که نگاه کنيم رابطه‌ای برپايه توقع نمی‌تواند چندان لذت‌بخش باشد. و البته که موانعِ لذت‌بخش بودنِ رابطه‌ها زيادند. بعضی‌هاشان هم خيلی مهم‌تر و تأثيرگذارتر از توقع داشتن هستند. من فرض گرفته‌ام که چيزهای ديگر عالی باشند و سرِ جای خودشان.

رابطه همان‌طور که از اسمش پيداست، بيشتر از يک سر دارد و همين باعث می‌شود که آدم جز خودش به ديگری/ديگران هم فکر کند. وگرنه که خارج از رابطه هم می‌توانيم فقط به خواسته‌ها و نيازهای خودمان فکر کنيم. پس هر وقت حس توقع به سراغمان بيايد بد نيست خودمان را جای طرف/طرف‌ها قرار دهيم. مثلاً توقع داريم که هر روز، روزی چند بار، به ما تلفن شود. ممکن است که نتواند، يا نخواهد، يا فراموش کند، يا اين نوع توقع را بشناسد و بخواهد مبارزه کند! و امکان‌‌های ديگر. پس توقع داشتن چه سودی دارد؟ و حالا به زاويه دوم وارد می‌شويم: اگر که توقع‌مان برآورده نشود، غمگين می‌شويم و شايد که رفتارهای مناسبی هم نکنيم با دوست/معشوق. اگر برآورده هم شود، گويی وظيفه‌اش بوده. شادی نمی‌آورد و هيجان‌زده‌مان نمی‌کند. چه کاری است پس؟

توضيح:
وقتی که اين نوشته را منتشر می‌کردم برای خودم هم روشن بود که خوب توضيح نداده‌ام. خوشحالم که منتشرش کردم، سؤال‌هايی پرسيده و نکته‌هايی گفته شد که در مشخص شدنِ حرفم به کمکم آمد.
در واقع منظورِ من از توقع نداشتن، اين نبود که استانداردهای رابطه وجود نداشته باشند. اشاره هم کردم که با فرضِ خوب بودنِ شرايطِ رابطه و راضی‌کننده بودنش، توقع (دلم نمی‌خواهد صفتِ بی‌جا يا ناسالم را اضافه کنم) شادی را کم می‌کند. توقع در اين پست يعنی چيزی شبيه به اين که
SA برايم نوشته و نامش را گذاشته «پیش‌فرض»: یعنی یه سری کارها رو وظیفه دوست/معشوق بدونیم.



Comments:
به موضوعی اشاره کردید که من تو رابطه ی شخصیم خیلی تجربه اش کردیم. مخصوصا تو بخش ابراز علاقه کردن. توقع داریم جمله:"دوست دارم" رو چند بار بشنویم وقتی نشنویم آزرده میشیم به طرف ایراد می گیریم چرا نگفته و اون میگه "دوست دارم" ولی مزه نمیده و خوشحالمون نمیکنه چون اون خودش نخواسته بگه و ما هم هیجان زده نمیکنه .چون طرف از روز وظیفه ای که ما رو دوشش گذاشتیم گفته نه قلبا.
 
من فکر می کنم مرز باریکی هست میان توقع نابجا و بجا داشتن. شخصاً با توقع نداشتن به طور کلی در یک رابطه قویاً مخالفم. همانطور که گفتی رابطه بیش از یک سر دارد و فراموش نکن یک رابطه شاد از دو طرف شاد و راضی از رابطه تشکیل شده. ممکن است توقع روزی چند بار تلفن، نابجا باشد، اما توقع مورد توجه و اهمیت و احترام بودن ازطرف مقابل نابجا نیست. البته شکل ابراز توجه ممکن است در هر رابطه ای متفاوت باشد ولی این تغییری در اصل قضیه نمی دهد. مطمئناً توجه صرف به نیازهای خودمان در یک رابطه پسندیده نیست ولی برعکسش هم چندان جالب نیست. یادمان باشد که به همان اندازه که برای طرف مقابل خوشبختی آرزو می کنیم، برای خودمان هم حق قائل شویم. ضمناً به نظرم میان چیزهایی که از طرف مقابل انتظار داریم رعایت کتد و کارهایی که اگر انجام دهد هیجان زده می شویم هم تفاوت وجود دارد.
 
man fekr mikonam,albatte az onja ke matalebetuno mikhunam,mozuati ke shoma minevisin taghriban dare tekrari mishe.negahi be matalebi ke neveshtin bekonin.hamash mikhayn begin taahod bade,tavagho bade,dust dashtan bade,in bade un bade.ok hamash hame chizaii ke shoma migin khube.ye zare fekretuno baz konid.bebinin donya mitune ye juraye digeh ham bashe.mitune rahat bashe,rahat.shoma ye khanume javunin ke intori dust darin zendegi konid.dust darid rahat bashin,azad bashin,sex konin,bitavagho bashin,bitaahod bashin.khob bashin.rahat bashin.be nazaram in ghadr ke shoma be chenin chizaii tavajoh darin va daghdaghatune neshun mide ke shayad khodetun bishtar injori hastin.yani shayad deletun baraye ye eshghe nab lak zade,baraye ye rabete shadab,sarhal,sabz va daraye charchub,tavagho beja,taahod be moghe, va va va lak zade.be khodetun forsat bedin.ghatan mitunid.
 
توقع طبیعی و لازمه. اساسا نیاز به اشتراک و نیاز به مهرورزی باعث می‌شه که یه نفر پی دوست بگرده. پس حداقل توقع مهرورزی رو از دوست/معشوق داریم.
.
توقع سالم، با پرتوقع بودن فرق داره. شما در هر رابطه حقوقی طبیعی دارین، و توقع دارین که برآورده بشن. توقع سالم با «پیش‌فرض» داشتن هم فرق داره. پیش‌فرض داشتن یعنی یه سری کارها رو وظیفه دوست/معشوق بدونیم.
.
با دوست/معشوق صبر باید. اگه یه سری توقعات برآورده نشه، باید ببینیم دلیلش چی بوده. شاید «اون چیزی که ما از پیش خودمون تصور کردیم، نباشه.»
.
فکر کنم یه پست بنویسم راجع به این
 
دو تا چیز:
اول اینکه نمی‌فهمم چرا باید خودمان را جای طرف بگذاریم. آیا مگر رابطه‌ی خوب لزوماً متقارن هم هست؟
دوم اینکه مگر می‌شود توقعی (من می‌گویم انتظاری) نداشت؟ آیا شما توقع ندارید دوست‌تان کتک‌تان نزند که بعد که نزد «شاد و هیجان‌زده» شوید؟
آدم اصولاً اگر کاری می‌کند و به طرف آدم‌های دیگر می‌رود برای برآوردن انتظارات‌اش است.
 
ببين مسئله توقع داشتن نيست. خودت مي گي هر رابطه اي دو سر داره. خب هر يك از طرفين چه جوري بايد نشون بدن اين رابطه براشون اهميت داره؟ مسلما در عمل يا با ابراز كردن و به زبون آوردن. درسته! اما بعضي اوقات طرف آدم انقدر بي تفاوت و پپه مي شه كه ديگه مجبوري عكس العمل نشون بدي. بعد اونوقته كه ديگه به جاي واژه اهميت دادن از متوقع بودن استفاده مي كنيم.پس خوبه كه توي يه رابطه صحيح هر دوطرف مراقب كاراشون باشن تا توقع ايجاد نشه. و از طرفي بعضي اوقات وقتي آدم زيادي منتظر يه چيزي ميشه موقع به دست آوردنش ديگه هيچ هيجان و ذوقي نخواهد داشت ، چون اونموقع كه بايد مي بود نبوده و حالا ديگه وجود داشتنش ارزشي نداره .
 
ظاهرا یه لیلا دیگه هم اینجا نظر نوشته ولی من لیلای ارجینال هستم !!! :دی راستش با نظرت کاملا موافقم اما در دنیایی که معمولا ادما به چشم معامله حتی به روابط شخصی شون نگاه میکنند رسیدن به این مرحله نیاز به خودسازی و تمرین زیادی داره .
 
Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?